ما چجور آدمایی هستم ؟ میبینیم ظلم و، میبینیم تناقضات رو، میبینیم که قانون خدا همونی که به نظر من خود خدا تو وجودمون قرار داده به اسم وجدان با قانونی که داره اجرا میشه تناقض داره اما باز عین کبک سرمون تو برفه نمیدونم تا کجا قراره پیش بره نمیدونم قراره چی پیش بیاد هرچی که هست وجدان آدما خوابیده انگار یادگرفتیم که گوش و چشممون به حرف کسایی باشه که یه روزی قبولشون داشتیم چون میترسیم همه ی اون چزایی که ازشون تو ذهنمون ساختیم خراب بشه میترسیم که همه اعتماد و میبینیم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اشعار ضیاءالدین زین الدینی گروه نرم افزاری فرکام ارائه‌دهنده‌ی راهکارهای نرم‌ افزاری سازمانی و شرکتهای متوسط پوست، مو و زیبایی شرکت خرید و فروش فلزیاب 09102191330 رزرو فال قهوه